×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

�*.ஜ.*  havijoori vase to *.ஜ.*�

عشق من پدر

سلام من دوباره اومدم راستشو بخواین چند وقتی بود حوصله ی هیچی رو نداشتم . خیلی احساس تنهایی میکردم شبهای من با گریه شروع میشد دلتنگ بودم دلم هیشکیو نمیخواست دنیا برام بی ارزش شده بود حس میکردم توی این دنیا زیادیم همدم من توی این روزا مهسا و مادرم بودند . من بابا مو وقتی کوچولو بودم از دست دادم خیلی دوست دارم توی خوابمم که شده یه لحظه ببینمش ببینم که میگه عزیزم دوست دارم اما حیف . . . حیف که خدای مهربون اون گل رو از من گرفتو برد اون بالا بالا ها یی که فرشته ها بهش خوش امد بگنو من این جا روی زمین برای یه لحظه دیدنش باید روزی صد دفه بمیرم تا بابایی دلش برام بسوزه و بیاد کنارم .به خدا حاضرم جونمو بدم فقط یه لحظه ببینمش کنارش بشینمو بگم :آهای مردم ببینید بابام اومده بابام از سفر برگشته بعدم دستشو ببوسمو با یه نگاهش جونمو فداش کنم دوستای گل من ، باور کنید بدجوری دلم گرفته هر طور که شده میخوام بابا مو ببینم دیگه طاقت ندارم اگه لازم باشه . . . دست به خود کشی میزنم تنهایی مبهم : وقتی دلم به درد می آیدو کسی نیست که به حرفهایم گوش کند وقتی تمام غصه های دنیا در دلم نشسته است وقتی احساس میکنم دردمندترین انسان عالمــم وقتی تمام عزیزانم با من غریبه می شوند و کسی حرمت اشکهایم را نگه نمیدارد وقتی تمام عالم را قفس می بینم بی اختیار از کنار آنانی که دوستشان دارم بی تفاوت میگذرم و به تنهاییم می اندیشم که ایا این دنیا جای من است. گر گناه من ان است که تو را دوست دارم بعد از این بیشتر از پیش گناه خواهم کرد عامیانه عارفانه شاعرانه خالصانه باصداقت تا قیامت بی نهایت من فدایت زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی تر از آن هستند که بشکنند در زندگیم سیاهی پر نقش ترین درد من است دلم تنگ است ای دنیای تاریکی های من فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشم من به خوبی می دانم که می روم در زیر خاکی که خانه ی تاریکی گناهانم است دلم تنگ است ای تاریکی ها دلم تنگ است ای سیاهی های شب های تلخ من به کدامین سوء با تاریکیها همراه شده ام ای زندگی؟؟؟ چشمانم در تاریکی زندگیم هیچ روزنه ی امیدی نمی یابد می دانم که همراه نابودی به خانه ی تاریکیهایم روانه شده ام سکوت می کنم وراهم را ادامه می دهم تا به خانه ام برسم خانه یی از تنفرودردهایم دلم تنگ است در غروب رفتن تو خنده هایم را شکستم من برای اولین بار اشکهایم را گسستم زیر باران جدایی تو برایم قصه خواندی من برایت شعر گفتم در دلم اما تو ماندی در غروب رفتن من شدم تنهای تنها توی کوچه زیربارون قلب من رسوای رسوا من برای بازگشتت لحظه ها را می شمارم بی تو ای مهربان دل به دریا می سپارم خوشبختی مثل یه پروانه ی خوش رنگه . وقتی می دوئی دنبالش پرواز میکنه و ازت دور میشه اما وقتی باهاش کاری نداری و اذیتش نمیکنی آروم روی مياد روي شونه هات می شینه و خوشبختي رو بهت هديـــــــــه مي كـــــنه دوستان عزیزم به زندگی با دید تازهای نگاه کنید آخه دنیا ارزش غصه خوردن رو نداره با غصه خوردن که چیزی درست نمیشه فقط کافیه دلتون رو به خدا بسپرید و به اون بی کران اعتماد داشته باشید تا از لطف و کرمش بهره مند شويد . امیدوارم که همه ی شما هیچ وقت غصه دار نباشید. باز هم دلتنگی باز هم گريه های شبانه ام يه عاشق غمگين در حسرت شبهای بي ستاره ام سخت دلتنگم .. سخت بی قرارو بی تابم كجاست شانه های گرم و مهربانت تا گريه كنم ؟ كجاست آن لبخند های عا شقا نه ات تا باز هم ديوانه شوم ؟ آنقدر دلتنگ چشمانت هستم كه نمی توانم در هيچ چشم ديگری نگا ه كنم آنقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقی دل غمگينم را شاد نمی كند من بعد از کلی وقت حالا اومدم اومدم که بگم . . . عشقمو از دست دادم کسی که فکر میکردم عاشق ترین عاشقه تنهام گذاشت به امید گذاشتنه پیامش اومدم اما پیامی از اون نبود فقط پیام شما دوستای مهربونم بود بی اختیار گریم گرفت میدونین چرا؟واسه اینکه همه ی شما با من مهربون بودین ولی مهسا با من مهربون نبود . چه روزایی رو با هم گذروندیم میدونم دیگه منو فراموش کرده دیگه کامران رو نمیشناسه ولی من . . . ولی من . . . خوب یادمه اشکاشو که برای من می ریخت هنوز یادمه موقع پایین اومدن از پله ها دستشو روی شونه هام میذاشت . . .دوستای مهربونم همه تونو دوس دارم رفاقتی که شماها نسبت به من داشتین فراموش نشدنیه . . . ای خدا مگه من چیکار کردم که اینقدر دارم اذیت میشم چرا هیشکی صدای گریه هامو نمی شنوه چرا تنها شدم چــــــــــــــــــــــــــــرا از یـــــــــــــــــــــــــــاد رفــــــــــتـــــــم ؟ مهسا جونم اگه صدامو میشنوی بدون هنوز یه قلب عاشق چشم براهته هنوز چشماش خیسه هنوزم عاشقته دوستای مهربونم سعی میکنم زود زود بیام منتظر پیامهای شما عزیزان هستم به امید موفقیت همه ی شما راستی : فراموش نکنید (هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق) من امروز اومدم تا حرفه دلمو بزنم من هنوزم مهسا جونمو دوس دارم و برای بدست آوردنش هرکاری میکنم چند وقت پیش به خواهرش زنگ زدم و گفتم من مزاحم نیستم و قصد مزاحمت ندارم خلاصه بگم نتونستم خیلی حرف بزنم گفتم بعدا تماس میگیرم عصر روز بعد زنگ زدم اما طرز صحبت کردن مهشید (خواهرش) خیلی مشکوک بود انگاری یه نفر داشت یه حرفایی بهش میزد گفتم میتونید صحبت کنید همین که اینو گفتم صدای اروم یه پسر اومد که میگفت بگو آره اینجا بود که متوجه شدم نباید این کار رو انجام میدادم آخه اون پسره برادرشون بود تلفونو قطع کردم دیگه زنگ نزدم میبینید چجوری منو به بازی گرفت فهمیدم که کارم واقعا اشتباه بوده به خدا دارم دیوونه میشم خیلی وقته که گوشیه مهسا خاموشه ازش هیچ خبری ندارم آخه خدا من که کار بدی نکردم من که پسر بدی نیستم فقط دوسش دارم همین مگه گناه کردم حق چه کسی رو ناحق کردم بال کدوم پروانه رو شکستم هان ؟؟؟؟؟؟ خدایا تو هر کاری گفتی کردم حالا من یه خواهشی از تو دارم مهسا رو بهم برگردون به خدا نمیتونم دیگه تحمل ندارم . . . با همه ی این سختی ها هنوز عاشقشم هنوز دوسش دارم ازش دست نمیکشم دوستای گلم یه خواهش از شما دارم شاید توی این دنیا مهسا رو نبینم ولی شمارو به خدا دعا کنید اگه من دستم از این دنیا کوتاه شد لااقل توی اون دنیا روی ماه مهسا رو ببینم
شنبه 7 شهریور 1388 - 8:12:28 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم